از فردای فارغ التحصیلی، در مدرسه مشغول به کار شدم، کاری که بسیار به آن علاقه داشتم و دارم؛ اما با توجه به شرایطی که در آن قرار داشتم، مجبور بودم در شغلی کار کنم که درآمد بیشتری داشته باشم. همین شد که مدتها به دنبال شغلی خوب جستجو میکردم.
حوالی آبان ماه ۱۴۰۰ بود که تقریبا تصمیم خود را در قبال شغلم گرفتم. گرفتن این تصمیم بسیار زمانبر و دشوار بود.
با دوست عزیزم که در آن زمان مدیر فروش شرکت جاسکو بود، تماس گرفتم...
ادامه دارد...